
بجنورد؛ عطر توسلی عاشقانه به شیوه حسنی
به گزارش روابط عمومی ستاد هماهنگی کانون های فرهنگی هنری مساجد خراسان شمالی، زنان و مردان مسجدی روستای علی آباد بجنورد با همراهی کانون فرهنگی هنری مهدویت مسجد جامع آن، دیگ های نذری آش را به عشق امام حسن مجتبی(ع) روی اجاق گذاشتند و میزبان روزه داران و سفره افطار در شب میلاد آن امام همام شدند.
آفتاب پرتوانی پرده پشت پنجره های تازه نفس اسفند بود و راه تا می توانست به ورودی روستا از آسمانی زلال و همین خورشید جوان می گفت، بهار در راه، تا به خیابان های روستای علی آباد رسیده بود.
وقتی رسیدیم دیگ ها را پر از آب کرده بودند و هیزم ها تازه شعله کشیده بود و چند قدمی هم آنطرف تر چند جوان به همراه پدران دنیا دیده ای همچنان شاخه های پراشتیاق نذری را به جان آتش می انداختند.
عطر خوب سبزی های خورد شده توی سبدهای روحی و چوبی، حبوبات پخته و رشته ها آش توی آشپزخانه رو به روی مسجد روی دست ها و زمین معلفق بود و چهره خوش دیگ های نذری روی اجاق ها و شعله ها و تصویر دلچسب آش رشته نذری ، خط های تصویری از رفاقت و قرار همدلی را کنار گذر کوچه ای پر رفت و آمد مقابل حسینیه بزرگ روستای علی آباد کرده بود.
اهالی دست به دست هم داده بودند تا روی همان اجاق ها آش بپزند و میزبان افطاری جشن امام حسن(ع) در روستا باشند، با همان گویش محلی و از ته دل همدیگر را صدا می زندند؛ مردها در های بزرگ دیگ را برمی داشتند و زنان سبزی و حبوبات را در چند نوبت با صلوات و دعاهای ناب توی دیگ ها می ریختند تا راه درخشان توسل به کریم اهل بیت(ع) گشوده شود.
همه نسل ها بودند؛ دهه پنجاهی ها و شاید هم قبل تر، دهه شصتی های معروف، دهه هفتادی ها و هشتادی های پر شر و شور و دهه نودی های بازیگوش و این کوچه و خیابان مقابل قرار بود بنشیند پای افطار و دیگ های آش نذری میزبان روزه داران در نیمه درخشان ماه خوب خدا شود که شد.
«حامد قشلاقی»، مدیر کانون فرهنگی هنری مهدویت مسجد جامع روستای علی آباد، جوان پرتلاش روستا که دهه های گذشته و هیئت امناء مسجد را به اهالی متصل کرده بود، پس از کلی تواضع و باید بزرگترها حرف بزنند نه من، بالاخره رضایت داد و با کلی شرمندگی و احترام پشت دوربین صدا و سیما و برنامه تلویزیونی بوی باران ایستاد از همت اهالی و عطر توسل به امام حسن(ع) گفت.
توی حسینیه هم شور سفره افطاری و تدارکاتش سبدهای کوچک سبزی و نمکدان ها و عطر نان و پنیر پیچیده بود و روی انگشت های دختران نوجوان و مادرانشان منتظر مهمان ها بود.
پایان/